“گوته” آن شاعر شهیر و پر آوازه ی آلمانی در تجلیل از حضرت لسان الغیب حافظ شیرازی می فرماید: حافظا! دلم می خواهد از شیوه غزل سرایی تو تقلید کنم. چون تو قافیه پردازم و غزل خویش را به ریزه کاری های گفته ی تو بیارایم. نخست به معنی اندیشم و آن گاه بدان لباس الفاظ پوشم. هیچ کلامی را دو بار در قافیه نیاورم مگر اینکه با ظاهری یکسان، معنایی جدا داشته باشد. دلم می خواهد همه این دستورها را به کار بندم تا شعری چون تو! ای شاعرِ شاعران جهان سروده باشم.»

از این تعظیم ها و تکریم های شعرای شرق و غرب عالم نسبت به جایگاه شعر و ادب پارسی کم نداریم که طبعا بیان آن در این وجیزه نگنجد اما هویداست که وجه اشتراک همه ی این تعاریف و تعابیر بلند، اذعان به عظمت شعر پارسی دارد؛ شعری که لااقل در وجه عاشقانه اش در دنیا بی نظیر است.

با این توصیف، روزی که سپری شد ( ۲۷ شهریورماه ) روز گرامیداشت شعر و ادب پارسی و تجلیل از مقام شیرین سخنِ تبریزی، یعنی جناب شهریار بود.

این روز، در دیار ما که زادگاه سلمان ساوجی است ( آن شاعر متبحری که حافظ از او نیز ملهم است ) بسیار مظلوم و مهجور بود!

در این روز، همچون سنوات گذشته، اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان، از باب رفعِ تکلیف و توّرق تقویمِ رویِ میزِ رئیس محترم این اداره، مجددا از شاعری محترم و عزیزی عیادت شد – اقدامی پسندیده است – اما آیا با این تجلیل، روز شعر و ادب پارسی به طور تمام و کمال، گرامی داشته شد؟

شوربختانه، نهادهای فرهنگی دیگر نیز نسبت به این روز، بی اعتنا بودند؛ از شورای فرهنگ عمومی شهرستان تا سازمان متموّلِ فرهنگی و هنریِ شهرداری که غافل و بی تدبیر بودند و این روز را ارج ننهادند!

کمیسیون فرهنگی شورای شهر ساوه هم که احوالاتش مشخص است و بر این کمیسیون، حرجی نیست.

بعضی مسئولین نیز پیامی صادر کردند و برخی مسئولین دیگر هم در بی تفاوتیِ محض بودند و همچنان انس بیشتری با صدور پیام ترحیم و تسلیت دارند تا با تجلیل از شعر و ادب پارسی!

به واقع، معیّن نیست که این رهاشدگیِ نهادهایِ متولیِ فرهنگ و هنر در دیارِ کهنی چون ساوه، چه وقت به پایان می رسد و چه زمان، خون تازه ای در رگ های این نهادها جاری خواهد شد؟

متاسفانه، این مجموعه ها به یک روزمرّگی و مدیریتِ ستادی عجیبی مبتلا شده اند و همواره انتظار می کشند تا قِرانی بستانند و قِرانی قدم بردارند و دریغ از ذرّه ای خلاقیت و ابتکار، در رفتار مدیریتی آنان!

به هر حال، امسال نیز چون سال های پیشین، روزِ شعر و ادب پارسی گذشت و غمی بر غم های علاقمندان به فرهنگ و ادب این دیارِ ادیب پرور، افزود و علاجی برای درمان کاهلی ها و خمودگی ها یافت نشد؛ چرا که گوشی برای شنیدن نیست. به قول جناب فخرالدین عراقی که می فرماید:

ز غصه صد هزاران قصه دارم
ولی پیش که خوانم؟ با که گویم؟

چو مرغ نیم بسمل در غم یار
میان خون تپانم، با که گویم؟

🔹تحریریه ی پایگاه خبری “پیام ساوه آنلاین”
شامگاه ۲۷ شهریور ۱۴۰۱